روز هشتم بازم به نام خدا

اعصابم بد جور خورده احتمالآ تا جمعه آپدیت نمی کنم

آقای هیچ تا جمعه منتظر میلم نباش

پی نوشت:برام دعا کنین!!!

روز هفتم به نام خدا

سلام تابستون من شروع شد دیشب یه خوابی دیدم که اعصابم رو بد خورد کرد !!!خیلی بد بود !!واسه همینم حوصله ی زیاد نوشتن ندارم !!! از این به ۲تا Lyricsمی نویسم یه فارسی یه انگلیسی!!!

 

Dido-White Flag Lyrics 

 

I know you think that I shouldn't still love you or tell you that.
But if I didn't say it well I'd still have felt it,
where's the sense in that
I promise I'm not trying to make your life harder
Or return to where we were but

I will go down with this ship and I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door,
I'm in love and always will be

I know I left too much mess and destruction to come back again
And I caused nothing but trouble,
I understand if you can't talk to me again
And if you live by the rules of "it's over" then I'm sure that that makes sense but

I will go down with this ship and I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door,
I'm in love and always will be

And when we meet, which I'm sure we will
All that was there, will be there still
I'll let it pass, and hold my tongue
And you will think, that I've moved on....

I will go down with this ship and I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door,
I'm in love and always will be

I will go down with this ship and I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door,
I'm in love and always will be

I will go down with this ship and I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door,
I'm in love and always will be

 

نه اون عاشق سر خورده منم
نه بی تاب و سر سپرده تویی
هر دوتا بی صدا فقط مست نگاهیم

نه حاظر به گفتن از دل منم
نه از من یه لحظه غافل تویی
لحظه ها میگذرن هر دو چشم به راهیم

ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده
تو این سکوت یه دنیا حرف نگفته مونده


کی دیده قلبی رو که از نگاهی بی قراره
کی دیده نفسهایی که میفتن به شماره

کی دیده رنگ عشقو که رو گونه ها میشینه
کی این جا بین ما عاشق دلباخته می بینه


آره هیشکی ندیده
من که دیدم تو که دیدی
این قصّه ی عشقو من شنیدم تو شنیدی

من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم
که حتّی نمی تونیم چشم از هم بگیریم

من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم
آخه هر دو می دونیم برای هم می میریم

ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده

تو این سکوت یه دنیا حرف نگفته مونده


نه اون عاشق سر خورده
نه بی تاب و سر سپرده
هر دوتا بی صدا

نه حاظر به گفتن از دل
نه از من یه لحظه غافل
لحظه ها میگذرن


کی دیده قلبی رو که از نگاهی بی قراره
کی دیده نفسهایی که میفتن به شماره

کی دیده رنگ عشقو که رو گونه ها میشینه
کی این جا بین ما عاشق دلباخته می بینه


آره هیشکی ندیده
من که دیدم تو که دیدی
این قصّه ی عشقو من شنیدم تو شنیدی


من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم
که حتّی نمی تونیم چشم از هم بگیریم

من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم
آخه هر دو می دونیم برای هم می میریم


ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده

تو این سکوت یه دنیا حرف نگفته مونده

ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده

تو این سکوت یه دنیا حرف نگفته مونده

روز ششم به نام خدا

وای امروز یه اتفاق چندش افتاد داشتم تلویزیون نگاه می کردم پاشدم برم بستنی بیارم موچین رو پام بود افتاد زمین پام رفت روش و به شدت رفت تو پام از این ور تا اون ور رو شکافت و الان پا در هوا راه می رم اه تازه رو زمین هم خون ریخت بعد چون پام درد می کنه مامان بزرگم امید میده که کزاز گرفتیبیچاره آخر از دستم سکته میکنه آخه یه بار پارسال از ۱۰ تا پله قل خوردم پایین بعد صورتم خون بود مامان بزرگم فکر کرده بود مردم!!!

روز پنجم به نام خدا

یه شعر جالب و قدیمی

خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
از اون روز که جدایی من رو به گریه انداخت
برات بارون چشمام پل رنگین کمون ساخت
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
به یادت که می افتم می لرزه دل و دستم
هزار داد میزنم داد هنوز عاشقت هستم
یه روز تو باغ پائیز تو رو تکیته دیدم
زدی ریشه تو قلبم تو رو به جون خریدم
من از خرابه دل برات گلخونه ساختم
بهارو با تو دیدم به بوی تو شناختم
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
بهار وقتی بهاره که بوی تو داره
وگر نه مثل هرسال خزون انتظاره
دلم امیدواره اگر چه گله داره
که برگردی دوباره روزا رو می شماره
میدونم که تو امروز پشیمونتری از من
بیا که دیره فردا واسه به هم رسیدن
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل

ادامه روز چهارم

Imagine there is a bank that credits your account each morning with $86,400.

It carries over no balance from day to day. Every evening the bank deletes whatever part of the balance you failed to use during the day.

What would you do? Draw out every cent, of course!

Each of us has such a bank. Its name is TIME.

Every morning, it credits you with 86,400 seconds. Every night it writes off, as lost, whatever of this you have failed to invest to good purpose.

It carries over no balance. It allows no overdraft. Each day it opens a new account for you. Each night it burns the remains of the day. If you fail to use the day's deposits, the loss is yours. There is no going back. There is no drawing against the "tomorrow."

You must live in the present on today's deposits. Invest it so as to get from it the utmost in health, happiness, and success! The clock is running. Make the most of today.

To realize the value of ONE YEAR, ask a student who failed a grade.

To realize the value of ONE MONTH, ask a mother who gave birth to a premature baby.

To realize the value of ONE WEEK, ask the editor of a weekly newspaper.

To realize the value of ONE HOUR, ask the lovers who are waiting to meet.

To realize the value of ONE MINUTE, ask a person who missed the train.

To realize the value of ONE-SECOND, ask a person who just avoided an accident.

Treasure every moment that you have! And treasure it more because you shared it with someone special, special enough to spend your time.

Remember that time waits for no one. Yesterday is history. Tomorrow is mystery. Today is a gift. That's why it's called the present!

 

روز چهارم پس به نام خدا

FROGS
 قورباغه ها
 
Once upon a time there was a bunch of tiny frogs.... who
arranged a running competition.
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با
هم مسابقه ی دو بدند.
The goal was to reach the top of a very high tower.
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.
A big crowd had gathered around the tower to see the
race and cheer on the contestants....
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند...
The race began....
و مسابقه شروع شد....
Honestly,no one in crowd really believed that the tiny
frogs would reach the top of the tower.
راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی
بتوانند به نوک برج برسند.
You heard statements such as:
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:
"Oh, WAY too difficult!!"
"اوه,عجب کار مشکلی!!"
"They will NEVER make it to the top."
"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."
or: 
یا:
"Not a chance that they will succeed. The tower is too
high!"
"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"
The tiny frogs began collapsing. One by one....
قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند...
Except for those, who in a fresh tempo, were climbing
higher and higher....
بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...
The crowd continued to yell,  "It is too difficult!!! No one
will make it!"
جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"
 
More tiny frogs got tired and gave up....
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف
...
But ONE continued higher and higher and higher....
ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....
This one wouldn't give up!
این یکی نمی خواست منصرف بشه!
At the end everyone else had given up climbing the
tower. Except for the one tiny frog who, after a big effort,
was the only one who reached the top!
بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه
کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!
THEN all of the other tiny frogs naturally wanted to
know how this one frog managed to do it?
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو
انجام داده؟
A contestant asked the tiny frog how he had found the
strength to succeed and reach the goal?
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا
کرده؟
It turned out....
و مشخص شد که...
That the winner was DEAF!!!!
برنده ی مسابقه کر بوده!!!
 
The wisdom of this story is:
Never listen to other people's tendencies to be negative or
pessimistic....   because they take your most wonderful
dreams and wishes away from you -- the ones you have in
your heart!
Always think of the power words have.
Because everything you hear and read will affect your
actions!
نتیجه ی اخلا قی این داستان اینه که:
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون
اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که
از ته دلتون آرزوشون رو دارید!
هیشه به قدرت کلمات فکر کنید.
چون هر چیزی که می خونید یا میشنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
Therefore:
پس:
ALWAYS be....
همیشه....
POSITIVE!
مثبت فکر کنید!
And above all:
و بالاتر از اون
Be DEAF when people tell YOU that you cannot fulfill
your dreams!
کر بشید هر وقت کسی خواست به شما  بگه که به آرزوهاتون نخواهید
رسید!
Always think:
و هیشه باور داشته باشید:
God and I can do this!
من همراه خدای خودم همه کار می تونیم بکنیم

روز سوم به نام حق

من نه فمنیستم نه از مردها بدم میاد اما ازهر کسی که بخواد تو کار خدا دخالت کنه بدم میاد  این داستان رو یه دوستی فرستاد تا بخونم منم می ذارمش اینجا تا شما بخونین

هوا گرفته است ؛ خورشید پشت ابرهاست ؛ شاید پنهان شده ؛ یادم است در کودکی
همه ی خورشیدهای نقاشی هایم زن بودند ؛ خورشید خانوم ؛ پس خورشید بانو پنهان شده . جایی
شبیه بیابان ؛ صحراست یا یک روستای دور افتاده ؛ نمی دانم در ایران است یا پاکستان
؛عربستان یا افغانستان و یا هر جهنم دیگری ؛ بهتر که نمی دانم کجاست ! مردمانش که
شبیه خودمان هستند مخصوصآ مردهایش با آن ریشهای طالبانیشان ؛ تعدادی زن و مرد
همه با چهره ای بی تفاوت و ساکن ایستاده اند به تماشا . زن را آوردند با ماشینی که
شبیه آمبولانس است ؛ می پرسم : حتمآ ترسیده ؛ می گویم : احمق تو بودی
نمی ترسیدی ؟ چه احساس نفرت انگیزی دارم ؛ مگر نه اینکه من هم مقصرم ؟ آری
مقصرم چون سکوت می کنم ؛ سالهاست خفه شده ام و این سکوت چه لذتی دارد
برای شیطان . او را در یک پارچه سفید شبیه کفن پیچیده اند؛ چرا شبیه ؟ خود
کفن و از روی پارچه پاهایش را بسته اند حتی سرش را هم پوشانده اند ؛ دو مرد
(البته از نوع طالبانی اش ) مشغول حفر زمین هستند؛ گودالی به اندازه ی تن انسان؛
انسان؟ضعیفه؟محکوم؟فاحشه؟ یا هر چیز بد. کارشان که تمام می شود کنار
می روند . او را در گودال می گذارند ؛ تا نیمه تنش در گودال است . خدایم ؛ خدایش
تو کجا هستی؟ نگذار ! تمام کن این درام خونین را . یعنی می شود ؟ چشمان تو
می بیند ؟ می گویند خیانت کرده . می گویند ؛ کسی ندیده ؛ همین که گفته شد
کافیست ! اولین سنگ پرتاب شد ؛ به سرش خورد ؛ خون ؛خون ؛ خون ؛ سرش روی
زمین خم می شود ؛ و سنگهای بعدی ؛ با بر خورد هر سنگ بیشتر تلاش می کند
تلاشی بیهوده برای بیرون آمدن از گودال ذهنهای پوسیده ؛ سنگها پرتاب می شوند
بدون اینکه بدانند؛ تنی دست و پای بسته در زندان جهل فریاد می زند زندگی را
مردم دور تا دورش حلقه زده اند زن و مرد ؛ فریاد های نامفهومی می آید ؛ دشنامش
می دهند ؛ دردناک است زنان نیز سنگش می زنند ؛ در این حلقه ی شیطانی همه
چیز بر ضد اوست . پرتاب می کنند ؛ سنگ پشت سنگ ؛ تمام پارچه خونیست
و پارچه در قسمت سرش بر اثر برخورد سنگ پاره شده ؛ صورتش غرق خون است
؛ موهای تیره اش پیداست ؛ زن سیه چشم شرقی خشم انتقامت را چه کسی در
نطفه کشت ؛ دیگر آرام شده ؛ تکان نمی خورد ؛ جسم بی جانش در زیر تلی از سنگ
پنهان شده ؛ حتی تنش نیز از ما منزجر است . اشکهایی که هیچگاه دوستشان
نداشتم دوباره می آیند و چون همیشه بی موقع ؛ از خودم بدم می آید ؛ با وقاحت
تمام می گویم : کاش مرده باشد ؛ این همه عذاب کافی نیست ؟ و او مرده و بوی
تعفنی که عدل می نامندش جاریست ! و ذهن های بیمار دنبال قربانیان دیگر !!!
***
چرا خیانت کرده ؟ مهم نیست ! مهم اینست : که ضعیفه ای خیانت کرده ! ما
مجازاتش می کنیم ! و زمین را از وجود فاحشه ای پاک می کنیم ! عدل اینست و
خدا از ما راضیست و به ما در بهشت حوری تقدیم می کند !!!! و آن حوری هم
ضعیفه ایست البته از نوع ملکوتی اش ! و آنجا هم ما قانون داریم ؛ حوری اگر خیانت
کرد سنگسارش می کنیم و ما خود مردیم ؛ مرد ؛ جنس برتر !!! و خدا نیز می داند
پس هر چقدر دلمان خواست ظلم می کنیم ؛ ما لطف می کنیم به زنان و آنان را
روی همسرمان که دیگر زیبا و جوان نیست صیغه می کنیم و این خیانت نیست
ما به آنها لطف می کنیم !!! آخر در این مملکت زن ستیز هر چقدر که ما خودمان را
می کشیم برای تولد فرزند پسر اما باز توازن بهم خورده و تعداد زنان زیاد شده
(البته به دروغ مثل تمامی آمارها) پس فتوا می دهیم فقط و فقط به خاطر لطف به
زنان و نه به خاطر هوس بازی خودمان ؛ فتوا می دهیم : که صیغه در چنین شرایطی
حکم کلید بهشت را برای آقایان دارد چون زنان را از بی شوهری و فساد نجات
می دهد و ما پاکیم و زن شیطان است و من حالم از هر چی عدل مردسالارانه بهم
می خورد و من هیچ احساسی نسبت به این جامعه و یا بهتر بگویم جنگلی که در آن
برادران به اصطلاح دینی ام تمام تنم را با نگاه های هرزه شان سانت می کنند ندارم


 

کندلوس یعنی بهشت!!!

یه سر به باغ های کندلوس بزنید خیلی قشنگ خیلی!!!

http://iranact.com/Cinema/Movies/ShowMovies.asp?id=82

روز دوم بازم به نام خدا

سلام یه مطلب قشنگی خوندم گفتم حیف اینجا ننویسم!!! بعدم یه Lyrics دیگه!!! 

It says: "Be very careful if you make a woman cry, because God counts her tears. The woman came out of a man's rib. Not from his feet to be walked on. Not from his head to be superior, but from the side to be equal. Under the arm to be protected and next to the heart to be loved."

 

Metallica

Nothing else matters

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
and nothing else matters

Never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say
and nothing else matters

Trust I seek and I find in you
Every day for us something new
Open mind for a different view
and nothing else matters

never cared for what they do
never cared for what they know
but I know

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
and nothing else matters

never cared for what they do
never cared for what they know
but I know

Never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say

Trust I seek and I find in you
Every day for us, something new
Open mind for a different view
and nothing else matters

never cared for what they say
never cared for games they play
never cared for what they do
never cared for what they know
and I know

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
No, nothing else matters

 

 

 

اولین روز!!پس به نام خدا

سلام این وبلاگ ادامه ی وبلاگم تو پرشین هست اونجا قرار بود نتیجه بنویسم !!اینجا هم همین کارو خواهم کرد اما فعلآ نتیجه ای نگرفتم یه Lyrics می نویسم حال کنید 

Sting and Craig David

Rise and fall

 

Sometimes in life you feel the fight is over,
And it seems as though the writing's on the wall
Superstar you finally made it,
But once your picture becomes tainted,
It's what they call,
The rise and fall (x2)

I always said that I was gonna make it,
Now it's plain for everyone to see,
But this game I'm in don't take no prisoners,
Just casualties,
I know that everything is gonna change,
Even the friends I knew before me go,
But this dream is the life I've been searching for,
Started believing that I was the greatest,
My life was never gonna be the same,
Cause with the money came a different status,
That's when things change,
Now I'm too concerned with all the things I own,
Blinded by all the pretty girls I see,
I'm beginning to lose my integrity

Sometimes in life you feel the fight is over,
And it seems as though the ride is on,
Superstar you finally made it,
But once your picture becomes tainted,
It's what they call,
The rise and fall

I never used to be a troublemaker,
Now I don't even wanna please the fans,
No autographs,
No interviews,
No pictures,
endless demands,
Gave in to vices that were clearly wrong,
The types that seemed to make me feel so right,
But some things you may find can take over your life,
Burnt all my bridges now I've run out of places,
And there's nowhere left for me to turn,
Been caught in comprimising situations,
I should have learnt,
From all those times I didn't walk away,
When I knew that it was best to go,
Is it too late to show you the shape of my heart,

Sometimes in life you feel the fight is over,
And it seems as though the ride is on,
Superstar you finally made it,
But once your picture becomes tainted,
It's what they call,
The rise and fall

Now I know,
I made mistakes,
Think I don't care,
But you don't realize what this means to me,
So let me have it,
Just one more chance,
I'm not the man I used to be,
Used to beeeeeeeeeee

Sometimes in life you feel the fight is over,
And it seems as though the ride is on,
Superstar you finally made it,
But once your picture becomes tainted,
It's what they call,
The rise and fall (x3)