روز ششم به نام خدا

وای امروز یه اتفاق چندش افتاد داشتم تلویزیون نگاه می کردم پاشدم برم بستنی بیارم موچین رو پام بود افتاد زمین پام رفت روش و به شدت رفت تو پام از این ور تا اون ور رو شکافت و الان پا در هوا راه می رم اه تازه رو زمین هم خون ریخت بعد چون پام درد می کنه مامان بزرگم امید میده که کزاز گرفتیبیچاره آخر از دستم سکته میکنه آخه یه بار پارسال از ۱۰ تا پله قل خوردم پایین بعد صورتم خون بود مامان بزرگم فکر کرده بود مردم!!!
نظرات 8 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:56 ب.ظ http://sampersian.blogsky.com

سلام نسیم خانم گل
تبادل لینک می کنی عزیزم
لینک :چه جلب
ادرس هم که داری

شیرین جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:18 ب.ظ

وای!می دونی چیه؟!عاقبت پر خوری همینه!

شما هم لطف داری:دی

هیچ شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ

خب بستنی آدم رو حول میکنه بعضی وقتها :دی

یه وقت فکر نکنین من بستنی نخورده هستما اصلآ (;

سبا شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:35 ق.ظ http://roshantab.persianblog.com

عجب بچه ی فجیعی است ماشا الله!!!

سلام آقا ی رضا مارمولک!!شما آزاد شدین؟

فضول شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 ب.ظ

نترس بادمجون بم آفت نداره!!!

شما همیشه لطف داشتین:دی

به تو چه؟ شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:12 ب.ظ

داقتو نبینم

منظورتون داغ؟ شما؟!!!!:دی

هیچ یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:56 ب.ظ

نه خب، من که همچین فکری نکردم. مگه من که دیروز نزدیک انگشت رو همچین از بالا تا دم مچ ببرم، کیک شکلاتی تا حالا نخوردم؟ :دی
حالا چرا آپ نمیکنی؟ نکنی یه بلائی هم سر دستت آوردی؟ :دی

ااااا تو از کجا فهمیدی از تو چه پنهون رفتم جلوی آینه تو صورتم ۲تا سوراخ دیدم دستم رو کردم تو یکیشون و دیگه در نیومد!!!!:دی
ولی جدی سه شنبه امتحان ادبیات دارم و تموم نمی شه!!!این امتحان رو بدم دیگه آزاد میشه وقتم:دی

اتش روح سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.vaangahrooh.persianblog.com

سلام...وب لاگ و..انگاه روح بروز شد منتظر نظرت هستم.ممنون میشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد